اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
چه حرفهای زلالی که رودهای روانند
چه نورها، چه سخنها که با تو در جریانند
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی
بر برگبرگ خاطر من لطف شبنمی
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن میدهد
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
چه سنگین است درد و ماتم تو
مگر این اشک باشد مرهم تو
دلم دلم دلم دلم دلم فرو ریخت
قدحقدح شکسته شد، سبوسبو ریخت
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین