سحر دمیده و بر شیشه میزند باران
هوا مسیحنفس شد، به مقدم رمضان
چه ابرها که خسیساند و دشت خشکیدهست
و قرنهاست گلی در زمین نروییدهست
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
گل و ترانه و لبخند میرسد از راه
بهار، سرخوش و خرسند میرسد از راه
هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست
خروش چلچله لبریز بیقراری توست
به شیوۀ غزل اما سپید میآید
صدای جوشش شعری جدید میآید