مثه قرآن خدا، جای تو رو سینۀ پیغمبر بود
روز عاشورا چرا، مصحف جسم شریفت پرپر بود؟
اونا که نفهمیدن، آیۀ «مَوَدَّةَ فِی القُربی» رو
به اسارت میبرن، آیههای نور و قدر و طاها رو
سر تو رو نیزه قاری بود
اشک خواهر تو جاری بود
قرآن خدا روی نیزه
به خدا تشنۀ یاری بود
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
سر تو میتابه روی نیزهها، رنگ خونته غروب آسمون
«وَ سَيَعلَمُ الّذِينَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُون»
تویی قرآن خدا و میمونم، پای تو تا آخرین قطرۀ خون
«حسین، قرآن ناطق»
