داره قلبم با نفسای زخمی تو میزنه
رو لبای خشک تو ردّ اشک چشای منه
سرخی چشمای تو بیتابم کرده
کاش میشد سقا با دست پر برگرده
دست و پا نزن تو آغوش من
علی جان بمون تا نمیره رباب
تشنهکام من تلظی نکن
یه کم توی آغوش مادر بخواب
میشه ناامید، امید آخرم
هستی رباب، علی اصغرم
