گمان مبر که پریشان، گمان مبر که کمیم
برای کشتنتان همصدا و همقسمیم
بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی