به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
کمک کنید به نوباوگان جنگزده
به آهوان هراسیدۀ پلنگزده
مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
یک عمر زنده باش ولیکن شهید باش
هر دم پی حماسه و عزمی جدید باش
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست