من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
کشیدی بر سر و رویم خودت دست عنایت را
کشاندی سمت خود، دادی به من پای لیاقت را
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل