ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند