خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود