تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است