گوش کن گوش، صدای نفسی میآید
مَشک بر دوش، از آن دور، کسی میآید
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
در محضر عشق امتحان میدادی
گویی که به خاک، آسمان میدادی
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای