فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس