وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده