حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد