ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری