من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین
میکشد آه به یاد لب عطشان حسین
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم