باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
آفتابی شدی و چشمانت
آسمان آسمان درخشیدند
در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم