وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد