اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد