كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر