گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی