قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی