فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت