یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
دل شکسته...تن خسته، آمد از در ساعت
سلام داد و کمی مکث کرد باز به عادت
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم
میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس