الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است
هر جا که نام اوست هوا کربلایی است
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
هستی ندیده است به خود ماتم اینچنین
کی سایهای شد از سر عالم کم اینچنین؟
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...