تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر