لالۀ سرخی و از خون خودت، تر شدهای
بیسبب نیست که اینگونه معطر شدهای
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
تا در حریم امن ولا پا گذاشتهست
پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم