سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو