آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی