الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت