خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست
سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟
رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو