دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
یک عمر دلم غصۀ مولا خوردهست
تا حکم شهادت من امضا خوردهست
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
ز نینوای تو رفتم چو نی، نوا کردم
چنان که بادیهها را چو نینوا کردم