یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
این شعر را سخت است از دفتر بخوانیم
باید که از چشمان یکدیگر بخوانیم
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
تبر بردار «ابراهیم»! در این عصر ظلمانی
بیا تا باز این بتهای سنگی را بلرزانی
در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست
خون دل و ردّ قدم رهگذری هست
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل