خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
قرآن بخوان از روی نیزه دلبرانه
یاسین و الرّحمان بخوان پیغمبرانه
از باغ، گل و گلاب را میبردند
گلهای نخورده آب را میبردند
گفت آن که دل تیر ندارد برود
یا طاقت شمشیر ندارد برود
ظهر عاشورا زمان دست از جان شستنت
آبها دیگر نیاوردند تاب دیدنت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...