گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
خورشید که بوسه بر رخ خاور زد
در سینه دلش مثل پرستو پر زد
هر کس که شود پاک سرشت از اینجاست
تعیین مسیر سرنوشت، از اینجاست
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیتاندیش نبود
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
از جوش مَلَک در این حرم هنگامهست
اینجاست که هر فرشته، گلگون جامهست
حُسنت، به هزار جلوه آراسته است
زیباییات از رونق مه کاسته است
چشم تو نوازشگر و مهرافروز است
در عمق نگاه تو غمی جانسوز است