کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز