بادها هم پیاده آمدهاند که ببوسند خاک پایت را
آسمان هدیه میدهد به زمین، عطر آن پرچم رهایت را
تو صبحِ روشنی که به خورشید رو کنی
حاشا که شام را خبر از تارِ مو کنی
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
کاروان، کاروان شورآور
کاروان، اشتیاق، سرتاسر
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين