قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم