چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی