خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت