قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست