همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد
یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
دیگر نبود فرصتِ راز و نیاز هم
حتی شکسته بود دلِ جانماز هم
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست
چنان که دست گدایی شبانه میلرزد
دلم برای تو با هر بهانه میلرزد
میبارد از چشمهایم باران اشکی که نمنم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم
نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم شال بابا را نشد
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار