بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربهدریهای من شنیدن داشت
برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود