با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این
تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار