از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
رحمت باران اگر سیل است یا موج بلاست
هرچه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
بسیار بار آب گذر کرد از سرش
شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش
به روی آب میبینم ورقهای گلستان را
به طوفان میدهد سیلاب، مشق «باز باران» را
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم