کوفه ای دیار علی
محرم اسرار علی، شاهد جهاد و ایثار علی
کوفه شهر بیبدل
توی دلاوری مَثَل، یاور علی تُو غوغای جمل
کوفه ای باغ بهشت، ای حرم شیر خدا
یادته علی به تو گفت: هَذِهِ مَدِينَتُنَا
چرا از راه رفته برگشتی؟ چرا خوردی فریب دنیا رو؟
چند قدم تا به خیمۀ دشمن، چرا تنها گذاشتی مولا رو؟
تو عبرتی به دل بیدار، فَاعتَبِرُوا یَا اُولِیالأبصار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوفه شهر قیل و قال
پرآرزو رو به زوال، پُرِ از مردای أشباه الرجال
تو که دیدی دل شب
با کیسۀ نون و رطب، علی بود فکر یتیمای عرب
تو که دیدی همهجا، سجده و عبادتشو
تو چشیدی کمی از مزۀ عدالتشو
تو که پای علی شهید دادی، چرا همراش نموندی تا آخر؟
چرا راحتطلب شدی کوفه، چرا بیعت شکستی با حیدر؟
قصه نشه دوباره تکرار، فَاعتَبِرُوا یَا اُولِیالأبصار
💠 یک نوحه یک نکته | تغییر ذهنیتهای نادرست
سرودههای هر شاعر یا نوحهسرایی بر اساس ذهنیتهایی است که برای او شکل گرفته است. این ذهنیتها هم در باب چه گفتن (جهانبینی و اندیشه) و هم در باب چگونه گفتن (نحوه بیان) مؤثر است.
در باب چگونه گفتن یا نحوه بیان، با توجه به ذهنیتی که از شعر ایدهآل برای شاعر ایجاد میشود، تلاش میکند در سرودههایش به شعر محبوب و مطلوب خود نزدیک شود.
در باب چه گفتن نیز، ردپای هر موضوعی را که در شعر دنبال کنیم به نقاط اشتراک بسیاری در بین سرودههای شاعران میرسیم و این امر نتیجه تاثیرپذیری شاعران از یکدیگر است.
در عالَم نوحهسرایی و ستایشگری نیز چنین است. بسیاری از موضوعات را که بررسی میکنیم، به ذهنیتها و مضامین مشترک بسیاری میرسیم.
این اشتراک به نوعی منجر به شکلگیری ذهنیت مخاطبان این عرصه نیز میشود و در واقع در فضای ادبیات ولایی ما بسیاری از مضامین و ذهنیتهای مشترک وجود دارد که بعضی از آنها به درستی شکل گرفته است اما بعضی از آنها به بررسی بیشتر و بازنگری نیاز دارند.
اگر واقعگرایانه به جریان حاکم بر ادبیات ولایی امروز بنگریم (اعم از شعر، نوحه، ستایشگری و...) بیش از آن که دستبهقلمها و تریبوندارهای این عرصه، به منابع مکتوب و مطالعات دقیق در این زمینه تکیه داشته باشند، به شنیدههای خود اتکاء دارند و گویا ادبیات شفاهی بر ادبیات مکتوب غلبه دارد.
اما در این بین بعضی از افراد در اصلاح ذهنیت جامعه تأثیرگذار بوده و هستند و با تکیه بر مطالعات دقیق و تأمل در سیره اهلبیت توانستهاند بعضی از ذهنیتها را تغییر دهند.
به عنوان نمونه آنچه در ذهن همه ما بر اساس شنیدههایمان نسبت به «شهر کوفه» تاکنون شکل گرفته است، ذهنیتی است که نسبت به کوفه از ایام نزدیک به واقعه عاشورا و پس از آن شکل گرفته است. بر اساس این ذهنیت، کوفه شهری بدعهد و بیوفاست و از آن به نیکی یاد نمیشود.
این ذهنیت بر اساس تحولاتی شکل گرفته که در آن ایام در کوفه رخ داد. عموم کوفیان در آن امتحان سخت سرافراز نبودند، اما این دیدگاه، دیدگاهی مقطعی نسبت به شهر کوفه است.
به عنوان مثال امام زینالعابدین (علیهالسلام) در واقعه عاشورا، به دلیل حکمت الهی برای حفظ امامت، بیمار بودند. اما متأسفانه در بعضی از سرودهها، همواره از امام (علیهالسلام) به عنوان فردی رنجور و بیمار یاد شده است که این ذهنیت نیز اشتباه است.
درباره کوفه اگر دقیقتر مطالعه کنیم، میبینیم که بیدلیل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این شهر را مرکز حکومت خود قرار ندادند. حضرت درباره کوفه میفرمایند: «هَذِهِ مَدِينَتُنَا وَ مَحَلُّنَا وَ مَقَرُّ شِيعَتِنَا». این شهر در دوران ائمه دیگر نیز به عنوان مرکز شیعیان مورد توجه بوده است. از شهرهای دیگری نیز به سوی امام حسین (علیهالسلام) نامه دعوت فرستاده شد، اما حضرت کوفه را انتخاب کردند. در بین یاران شهید سیدالشهدا (علیهالسلام) چهرههای شاخصی از بزرگان کوفه نظیر هانی بن عروه، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه (علیهمالرحمه) وجود دارند که تا پای جان، پای عهد خود با حضرت ماندند. پس از این نیز، سایر ائمه به کوفه توجه داشتهاند. به عنوان نمونه امام صادق (علیهالسلام) با اینکه در مدینه زندگی میکردند، در طول عمر مبارک خود به شهر کوفه به عنوان مرکز شیعیان سفر داشتهاند و از همه مهمتر اینکه طبق روایات، این شهر مرکز حکومت حضرت صاحبالعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) نیز قرار میگیرد. با این توصیف، ذهنیت ما نسبت به کوفه، چندان منصفانه نیست و نیاز به بازنگری دارد.
در نوحه پیشرو نسبت به اصلاح این ذهنیت تلاش قابل تقدیری صورت گرفته است. از یک سو هم تلاش شده، سبقه درخشان کوفه بیان شود و هم لغزشهای این شهر مورد تأمل قرار گرفته است. و از همه مهمتر کوفه را به عنوان یک شهر نمادین مورد خطاب قرار داده است و دارد به همه شیعیان هشدار میدهد که مبادا با این سوابق درخشان در جهاد و شهادت، مثل کوفه دچار لغزش و خطا شوید.
شاید برای عدهای این سؤال مطرح شود که چرا تغییر ذهنیتهای جامعه یا حتی طرح مباحث جدید و ایجاد ذهنیتهای تازه برای مخاطبان، توسط اندیشمندان و اهل علم جوامع صورت نمیگیرد و شاعران و ستایشگران در این زمینه گام برمیدارند. پاسخ این سؤال در یکی از بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع ستایشگران اهلبیت به زیبایی بیان شده است:
«از اولِ تاريخ تشيع تا امروز، يک عنصر اصلى و اساسى در تشيع و جريان تشيع، همين جريان عاطفى است؛ البته عاطفۀ متکى به منطق، عاطفۀ متکى به حقيقت، نه عاطفۀ پوچ. لذا شما در قرآن هم ملاحظه میکنيد که اجر رسالت، محبت و مودت در قربى است: قل لا أسألکم عليه اجرا الّا المودّة في القربى. اين خيلى نکتۀ مهمى است که بايد به آن توجه داشت. خدشهدار کردن اين محبت به هر شکلى و به هر صورتى، خيانت به جريان عظيم محبت اهلبيت و پيروى اهلبيت است. اين محبت را بايد حفظ کنيد. لذا شما میبینید در دوران ائمه (علیهمالسّلام) این همه محدثین، این همه شاگردان آگاه و فقهای بزرگ در خدمت امام صادق (علیهالسّلام)، امام باقر (علیهالسّلام) و ائمۀ دیگر بودند، معارف را نقل کردند، احکام را نقل کردند، شرایع را نقل کردند، اخلاقیات را نقل کردند، شنیدند و نقل و ثبت کردند؛ اما در کنار همۀ اینها، باز وقتی انسان درست نگاه میکند، میبیند نگاه به دعبل خزاعی است، نگاه به سید حمیری است، نگاه به کمیت بن زید اسدی است. در حالی که امثال زراره و محمدبنمسلم و بزرگانی از این قبیل در دستگاه ائمه (علیهمالسّلام) هستند، اما امام رضا (علیهالسّلام) دعبل را مینوازد؛ امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) سید حمیری را مورد توجه و محبت قرار میدهد؛ این به خاطر این است که آن جنبۀ ارتباط عاطفی و محبتآمیز، در شعر شاعران، مدح مادحان و ذکر ذاکران، به نحو اتمّ و اوفی وجود دارد، اما در دیگر جاها وجود ندارد؛ یا اگر هست، ضعیف است؛ یا اینجوری بگوییم، تأثیرگذاری آن ضعیف است. شعر، مدح، ذکر، این نقش را در تاریخ تشیع دارد.»
(بیانات معظمله در دیدار جمعی از مداحان ۱۳۸۹/۰۳/۱۳)