چه خوبایی جمعن تُو بزم عزات
شلوغه همیشه حسینیههات
میدونم که دیره ولی اومدم
یه ذره منم گریه کردم برات
کشوندم دلو اینجا آوردم
اجازه دادی اسمتو بردم
عوض کرد منو، نگاهت حسین
چقدر حسرت عمرمو خوردم
عجب کیمیاییه عشق تو ارباب حسین
که حتی کسی مثل من میشه بیتاب حسین
منِ روسیاهو تو دریاب حسین
«الهی نیفته حسین اسمت از رو لبم
حسین جان حسین جان بشه ذکر روز و شبم»