بر نی خورشید پیداست
گویا محشر برپاست
کام طفلان عطشان
چشم طفلان دریاست
دست و مشکی بر خاک
خونین چشم سقاست
خاک و دود و آتش
غوغاست غوغاست غوغاست
از مدینه آمد این آتش به بار
جان گرفته فتنه در دود و غبار
شده عالم مثل گیسوی حسین
غرق خون، آشفته، خاکی، بیقرار
آل بدعت امشب بر غارت حریص
آل زهرا علیکن بالفرار
«واویلا واویلا واویلا»
