دست رو دست نمیذارم، تو خیمه نمیشینم
اشک تشنهلبها رو، نمیتونم ببینم
باید کاری کرد، واسه اولاد حیدر
باید کاری کرد، واسه گلهای پرپر
باید کاری کرد، باید کاری کرد
تو خیمهها، شده بهپا
نالۀ العطش میون بچهها
به سمت آسمونه دستای دعا، واعطشا
«واعطشا، بکربلا»