وا عطشا

دست رو دست نمی‌ذارم، تو خیمه نمی‌شینم
اشک تشنه‌لب‌ها رو، نمی‌تونم ببینم

باید کاری کرد، واسه اولاد حیدر
باید کاری کرد، واسه گل‌های پرپر
باید کاری کرد، باید کاری کرد

تو خیمه‌ها، شده به‌پا
نالۀ العطش میون بچه‌ها
به سمت آسمونه دستای دعا، واعطشا

«واعطشا، بکربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حتی مرکباشون هم، سیرابن تو این صحرا
اما تشنه‌لب موندن، گلای باغ زهرا

چقدر بی‌رحمن، لب‌های اصغر تشنه‌س
چقدر بی‌رحمن، آل پیغمبر تشنه‌س
چقدر بی‌رحمن، چقدر بی‌رحمن

اذن بده، بی‌قرارم
طاقت موندن توی خیمه ندارم
هر جوری هست باید برم آب بیارم، آب بیارم

«واعطشا، بکربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چون حرف، حرف آقامه، الان مشک تو دستامه
مأمورم به سقایی، همینم از خدامه

چی از این بهتر، سقا شم مثل حیدر
چی از این بهتر، می‌شه عباس آب‌آور
چی از این بهتر، چی از این بهتر

باید برم، به علقمه
می‌رم ولی دلم کنار حرمه
مادر آب‌ها مدد یا فاطمه، یا فاطمه

«واعطشا، بکربلا»